مرسی که هستی

ساخت وبلاگ
مقدمه‌نوشت: نه! علاقه‌ام به تو کاملا درونی شده است. دیگر قرار نیست حرف‌هایممزاحمِ خلوت‌ات شود. این‌جا را هم خوش‌بختانه یا متاسفانه نمی‌شناسی.این هم یکی از مزایای نوشتن با نام مستعار.  پس نترس! باد و حتا طوفان بهاری، این واژه‌ها را برایت مخابره نمی‌کنند.به شیارهای پرده‌ی طلاییِ پشت سرت نگاه می‌کنم. هر کدام از آن‌ها، در مسیریادامه می‌یابند. دوستی‌مان را یادم می‌آورند؛ فراز و فرودهایش را.فکر می‌کنم که آن‌ شیارها می‌توانند خاطرات مشترک‌مان باشند. درجاهایی یک‌دست‌تر، و در بعضی‌جاها هم کمی به‌نظر به‌هم‌ریخته. حالا که لحظات مشترک با هم بودن‌مان برایم در آن پرده‌ی طلایی عینیت یافته، به اینفکر می‌کنم که تمامِ قشنگیِ دوستی‌مان، با هم بودن‌مان، به همان به‌هم‌ریختگی‌هایشبود. اگر قرار بود پرده‌ی طلاییِ دوستی‌مان را اطو بزنیم، هرچند شیک و مرتب، تکراری و کسل‌کننده می‌شد. اصلا معجزه‌ی همان به‌همریختگی‌های دوستی‌مان بود که در نبودن‌ات،قشنگی‌های خاطراتت را برایم تازه نگه داشته. گردن‌ات را کج کرده‌ای و نیم‌رخ عکس گرفته‌ای برای تولد ۲۶ سالگی‌ات.بادکنک طلایی؛ اگر دوستی‌مان در تصور من، می‌توانست مترادفی از آن پرده‌ی طلاییباشد، جنس دوستی‌مان برای تو شبیه همان بادکنک است و عمرش هم.قشنگ است، اما محکوم به نابودی. گاهی باید عمداً آن را ترکاند برای سرخوشی و خنده! لباس زرد رنگِ بدون آستین، با برجستگی‌ای محو، که انگاردر بخش کوچکی از بالای آستین،داخل‌ لباس دوخته و پنهان شده باشد، به تو می‌آید.بازوهای سپیدت ستونی شده‌اند برای به‌صلیب کشیده شدن‌ام.شاید که حسرت دردناکِ  گرفتن‌شان، رهایم مرسی که هستی...
ما را در سایت مرسی که هستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2ghahveyetalkhh بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 16:26

زر (زهرا) امیرابراهیمی مدت‌ها برای من در کلیپ «زُلف» محس نامجو تکرار می‌شد. و البته حسرت توقیف روزنامه‌ی آوانگارد «هم‌میهن» به‌خاطر مصاحبه با او به‌بهانه‌ینمایشگاه عکاسی‌اش. وقتی او را پس از مدت‌ها دیدم، آن‌هم در فرش قرمز فستیوال کن، برایش نوشتم:«حال خوب این روزهایت را، در کنار بغض پنهان چشم‌‌هایت می‌بینم.بازگشته‌ای، و چه خوش هم.هیچ‌چیز مهم نیست، حتا زخم‌های روحی‌ات.خودت را ثابت کردی.»صادقانه اما آن زمان که از ثابت کردن نوشتم، حتا تصورش را هم نمی‌کردم او تاریخ‌ساز شود.تاریخ‌ساز در هفتادوپنجمین فستیوال کن، در قالب اولین و تنها هنرمند زن ایرانی که جایزه‌یبه‌ترین بازیگر زن فستیوال کن را به‌دست آورد.پرویز جاهد، یکی از منتقدان سینمایی کاردرست خارج از ایران، معتقد است فستیوال کنِامسال، برای بازیگران زن ایرانی برنامه داشت. واقع‌بینانه این‌که، این جایزه را باید باسیاست‌های پنهان (به‌خصوص باتوجه به مضمون و درون‌مایه و حتا اِلِمان‌های پیدا و پنهانِپوستر فیلم «عنکبوت مقدس») همراه دانست.اما مگر نه‌این‌که در همین فستیوال، سیستم هم نماینده‌اش را رسماً فرستاد؟لجنیسمی از سلبریتی‌های بی‌ارزشی چون نوید محمدزاده و زنش و...همان زمانی که مردم آبادان جنازه‌های عزیزان‌شان را با درد، از زیر آوار بیرون می‌‌کشیدند،نوید محمدزاده بوسیدن زنش را از کن به جهان مخابره کرد! و ترانه علی‌دوستی دوباره و به زیبایی، بر پول‌های کثیف امامی در پروژه‌ی پول‌شویی سریالِ نجس شهرزاد ماله کشید. امثال چرخنده‌ها هم با همین سیاست پنهانِ سیستم؛ بولد شدند، و البته که به‌جای محبوبیت، منفور شده‌اند! برعکس زرِ عزیز که محبوب‌تر از قبل شد مرسی که هستی...
ما را در سایت مرسی که هستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2ghahveyetalkhh بازدید : 75 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 16:26